یار مهربان در دبستان صدف

متن مرتبط با «داستان چوب خط غارنشینان» در سایت یار مهربان در دبستان صدف نوشته شده است

داستان چوب خط

  • چوپان وگوسفندان   یکی بود ، یکی نبود، غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود.     در یک روستای زیبا وبا صفا چوپانی زندگی می کرد. او هر روز با طلوع خورشید گوسفندانش را به دامنه ی کوه های سر سبز وپر علف اطراف روستا می برد. تا حسابی چراکنند. وقتی نزدیک غروب آفتاب می شد، چوپان همه ی گوسفندان را جمع می کرد وآن ها را می شمردتا به روستا برگردد اما همیشه در شمارش گوسفندان اشتباه می کرد واز این موضوع خیلی ناراحت بود چون نمی دانست آیا همه ی گوسفندان را جمع کرده است یا نه.   یک روز که چوپان زیر سایه ی درختی نشسته بود وبرای گوسفندانش نی می زد ودر فکر راهی بود تا گوسفندان را درس,داستان چوب خط,داستان چوب خط غارنشینان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها